English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (516 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to off an agreement U قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
for your information U برای اگاهی شما
notifying U اگاهی دادن
informing U اگاهی دادن
notifies U اگاهی دادن
notified U اگاهی دادن
informs U اگاهی دادن
apprise U اگاهی دادن
apprises U اگاهی دادن
apprising U اگاهی دادن
notify U اگاهی دادن
inform U اگاهی دادن
to give the alarm U اگاهی دادن
to give notice U اگاهی دادن
to give to understand U اگاهی دادن
to give intelligence U اگاهی دادن
foretell U ازپیش اگاهی دادن
foretelling U ازپیش اگاهی دادن
foretells U ازپیش اگاهی دادن
signals U علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
briefed U کوتاه کردن اگاهی دادن
briefer U کوتاه کردن اگاهی دادن
brief U کوتاه کردن اگاهی دادن
briefest U کوتاه کردن اگاهی دادن
forecast U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasted U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasts U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
wrming message U پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
reciprocal agreement U قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
invitations U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
c U استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
uberstreichen U لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
realizing the palette U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realize U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realised U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
defaulting U قراردادی
contractual U قراردادی
default U قراردادی
conventional U قراردادی
based on a contract U قراردادی
defaulted U قراردادی
bespoken U قراردادی
arbitrary U قراردادی
contracted U قراردادی
bespoke U قراردادی
defoult U قراردادی
advice code U کد قراردادی
defaults U قراردادی
convention U ائین قراردادی
conventions U ائین قراردادی
arbitrarily U بطور قراردادی
contracted weaver U بافنده قراردادی
agreed point U نقطه قراردادی
agreement water rate U نرخ قراردادی اب
To conclude an agreement (contract). U قراردادی بستن
unconventional U غیر قراردادی
formal charge U بار قراردادی
arbitrary U دلبخواه قراردادی
prosign U علامت قراردادی
conventional current U جریان قراردادی
convectional current U جریان قراردادی
code U نشانه قراردادی
contractual relationship U رابطه قراردادی
contractual liability U مسئوولیت قراردادی
phonetic alphabet U کلمات قراردادی مخابراتی
conventional programming U برنامه نویسی قراردادی
legal assistance U علایم قراردادی نقشه
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
hit and miss <idiom> U ناخوشآیند ،غیر قراردادی
military symbols U علایم قراردادی نظامی
enter into an agreement U قراردادی را منعقد کردن
base symbol U علایم قراردادی مبنا
award a contract U قراردادی را واگذار کردن
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
to enter into an agreement U پیمان یا قراردادی منعقد کردن
advice code U کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
taxi squadder U بازیگر عضو گروه قراردادی
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
all in contract U قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
default font U فونت پیش فرض یا قراردادی
taxiing U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxies U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxied U عضو گروه بازیگران قراردادی
default setting U تنظیم پیش فرض یا قراردادی
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
conventionality U مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
taxi U عضو گروه بازیگران قراردادی
lawn sprinkler U برای چمن اب دادن
taxi squad U گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
conventionalist U کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
microsoft U واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
sancify U برای امرمقدسی تخصیص دادن
timed U وقت قرار دادن برای
readiness to report U امادگی برای پاسخ دادن
phew U برای نشان دادن بیزاری
time U وقت قرار دادن برای
smoothing or smoothed varnish U لاک برای جلا دادن
to atone for something U کفاره دادن برای چیزی
to make amends for something U کفاره دادن برای چیزی
phew U برای نشان دادن بی تابی
times U وقت قرار دادن برای
conventionally U برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
ideas U اگاهی
intelligence U اگاهی
perceptions U اگاهی
notices U اگاهی
noticing U اگاهی
mindfulness U اگاهی
perception U اگاهی
conizance U اگاهی
noticed U اگاهی
awareness U اگاهی
consciousness U اگاهی
notice U اگاهی
consciousness U حس اگاهی
monition U اگاهی
advertisements U اگاهی
information U اگاهی
idea U اگاهی
conscious mind U حس اگاهی
intimations U اگاهی
informational U اگاهی
acquaintances U اگاهی
inkling U اگاهی
appreciation [awareness] U حس اگاهی
awareness U حس اگاهی
knowledge U اگاهی
cogency U اگاهی
intimation U اگاهی
conscience [archaic for: consciousness] U حس اگاهی
i.e. U اگاهی
authorizing U اجازه دادن برای انجام کاری
garden engine U اب پاش تلمبهای برای اب دادن باغ
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
to bleed for one's country U برای میهن خود خون دادن
authorize U اجازه دادن برای انجام کاری
authorises U اجازه دادن برای انجام کاری
irresponsiveness U عدم امادگی برای پاسخ دادن
authorising U اجازه دادن برای انجام کاری
to empower somebody to do something U اختیار دادن به کسی برای کاری
authorizes U اجازه دادن برای انجام کاری
microcycle U برای دادن زمان اجرای دستورات
put someone in the picture <idiom> U شرایط را شرح دادن برای کسی
to have done U برای کسی [دیگر] انجام دادن
benchrest U سکو برای تکیه دادن تیرانداز
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
deal U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
criminal investigation department U اداره اگاهی
knowledge base U پایگاه اگاهی
transinformation U اگاهی متقابل
advertisers U اگاهی دهنده
knowledge domain U قلمرو اگاهی
the infinitive mood U مصدر اگاهی
class consciousness U اگاهی طبقهای
knowledge engineer U مهندسی اگاهی
knowlege representation U نمایش اگاهی
monitored U اگاهی دهنده
to come to know U اگاهی یافتن
monitor U اگاهی دهنده
foreknowledge U اگاهی از پیش
information theory U نظریه اگاهی
informatory U اگاهی بخش
meta knowledge U اگاهی غیرنمادین
precognition U پیش اگاهی
auguries U پیش اگاهی
group consciousness U اگاهی گروهی
augury U پیش اگاهی
letter of a U اگاهی نامه
conversancy U اگاهی کامل
learns U اگاهی یافتن
learn U اگاهی یافتن
monitors U اگاهی دهنده
the d. poliee U اداره اگاهی
foredknowlege U اگاهی از پیش
informant U اگاهی دهنده
forebedement U اگاهی از پیش
awakened U اگاهی یافته
informants U اگاهی دهنده
advertiser U اگاهی دهنده
coconsciousness U اگاهی ثانوی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com